عاقبت جوینده یابنده بوَد - مثنوی مولوی

ساخت وبلاگ

سایۀ حق بر سرِ بنده بوَد / عاقبت جوینده یابنده بوَد

جمله دانند این اگر تو نگروی / هر چه می‌کاریش، روزی بدرَوی

سنگ بر آهن زدی آتش نَجَست / این نباشد، ور بباشد نادر است

آنکه روزی نیستش بخت و نجات / ننگرد عقلش مگر در نادرات

کآن فلان کس کِشت کرد و بر نداشت / وآن صدف بُرد و صدف گوهر نداشت

بس کسا که نان خورَد دلشاد او / مرگِ او گردد، بگیرد در گلو

پس تو ای اِدبار، رو هم نان مخور / تا نیفتی همچو او در شور و شر

صد هزاران خلق نان‌ها می‌خورند / زور می‌یابند و جان می‌پرورند

تو بدان نادر کجا افتاده‌ای / گر نه محرومی و ابله‌زاده‌ای؟

هین مگو کاینک فلانی کِشت کرد / در فلان سالی ملخ کشتش بخورد

پس چرا کارم که اینجا خوف هست / من چرا افشانم این گندم ز دست

وآنکه او نگذاشت کشت و کار را / پُر کُند کوریِّ تو انبار را

.

( مثنوی مولوی )


ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 122 تاريخ : جمعه 25 شهريور 1401 ساعت: 9:53