این غزل را بهار به سال 1312 در زندان شهربانی ساخته است
.
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید / قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
فصلِ گُل میگذرد، همنفسان بهرِ خدا / بنشینید به باغی و مرا یاد کنید
یاد از این مرغِ گرفتار کنید ای مرغان / چون تماشای گل و لاله و شمشاد کنید
هر که دارد ز شما مرغِ اسیری به قفس / بُرده در باغ و به یادِ منَش آزاد کنید
آشیانِ منِ بیچاره اگر سوخت چه باک؟ / فکرِ ویرانشدنِ خانۀ صیّاد کنید
بیستون بر سرِ راه است، مباد از شیرین / خبری گفته و غمگین دلِ فرهاد کنید
جور و بیداد کند عمرِ جوانان کوتاه / ای بزرگانِ وطن بهرِ خدا داد کنید
گر شد از جورِ شما خانۀ موری ویران / خانۀ خویش محال است که آباد کنید
.
( ملکالشعرا بهار )
ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 34 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1402 ساعت: 10:14