فکرِ غم را تو مثالِ ابر دان - مثنوی مولوی

ساخت وبلاگ

هر دَمی فکری چو مهمانِ عزیز / آید اندر سینه‌ات هر روز نیز

فکر را ای جان به جای شخص دان / زآنکه شخص از فکر دارد قدر و جان

فکرِ غم گر راهِ شادی می‌زند / کارسازی‌های شادی می‌کند

خانه می‌روبد به تندی او ز غیر / تا درآید شادیِ نو ز اصلِ خیر

می‌فشاند برگِ زرد از شاخِ دل / تا بروید برگِ سبزِ متّصل

غم ز دل هرچه بریزد یا بَرَد / در عوض حقّا که بهتر آوَرَد

گر تُرُش‌رویی نیارد ابر و برق / رَز بسوزد از تبسم‌های شرق

ابر را گر هست ظاهر رو تُرُش / گلشن‌آرنده‌ست ابر و شوره‌کُش

فکر در سینه درآید نو به نو / خندخندان پیشِ او تو باز رو

آن ضمیرِ روتُرُش را پاس دار / آن تُرُش را چون شکر شیرین شمار

فکرِ غم را تو مثالِ ابر دان / با تُرُش تو رو تُرُش کم کن چنان

بو که آن گوهر به دستِ او بوَد / جهد کن تا از تو او راضی رود

ور نباشد گوهر و نبوَد غنی / عادتِ شیرینِ خود افزون کنی

جایِ دیگر سود دارد عادتت / ناگهان روزی برآید حاجتت

.

( مثنوی مولوی )

.

در بیت دوم : معنی مصراع اول : هر فکری که در سرت می‌آید را مانند یک شخص مهمان در نظر بگیر

در بیت هفتم : تبسم‌های شرق : گرمای خورشید


ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 118 تاريخ : يکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت: 16:40