معده حلوایی بوَد، حلوا کشد / معده صفرایی بوَد، سرکا کشد
دوست بینی، از تو رحمت میجهد / خصم بینی، از تو سطوت میجهد
ای ایاز این کار را زوتر گزار / زآنکه نوعی انتقام است انتظار
دست در کرده درونِ آبِ جو / هریکی زیشان کلوخی خشک جو
پس کلوخِ خشک در جو کی بوَد؟ / ماهییی با آب عاصی کی شود؟
چون جهانی شُبهَت و اِشکالجوست / حرف میرانیم ما بیرون ز پوست
جوز را در پوستها آوازهاست / مغز و روغن را خود آوازی کجاست؟
.
( مثنوی مولوی )
ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 94 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 18:28