بیمِهرِ رُخت روزِ مرا نور نمانده است / وز عمر، مرا جز شبِ دیجور نمانده است
هنگامِ وداعِ تو ز بس گریه که کردم / دور از رخِ تو چشمِ مرا نور نمانده است
وصلِ تو اجل را ز سرم دور همیداشت / از دولتِ هجرِ تو کنون دور نمانده است
صبر است مرا چارۀ هجرانِ تو، لیکن / چون صبر توان کرد؟ که مقدور نمانده است
( غزلیّات حافظ )
دیجور : تاریک و سیاه
دور از رخ تو ، ایهام دارد : 1) در فراق رخ تو - 2) دور از جان تو
ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید
برچسب : هنگام وداع تو ز بس,هنگام وداع تو,هنگام وداع تو ز بس گریه, نویسنده : orezaoa بازدید : 313 تاريخ : جمعه 2 مهر 1395 ساعت: 3:34