خداوندا درِ توفیق بگشای / نظامی را رهِ تحقیق بنمای
دلی ده کو یقینت را بشاید / زبانی کآفرینت را سُراید
مده ناخوب را بر خاطرم راه / بدار از ناپسندم دست کوتاه
عروسی را که پروردم به جانش / مبارکروی گردان در جهانش
چنان کز خواندنش فرّخ شود رای / ز مُشکافشاندنش خَلُّخ شود جای
مفرّحنامۀ دلهاش خوانند / کلیدِ بندِ مشکلهاش دانند
چو فیّاضِ عنایت کرد یاری / بیار ای کانِ معنی، تا چه داری
به نامِ آن که هستی نام ازو یافت / فلک جنبش، زمین آرام ازو یافت
خدایی کآفرینش در سجودش / گواهی مطلق آمد در وجودش
جواهربخشِ فکرتهای باریک / بهروزآرندۀ شبهای تاریک
نگهدارندۀ بالا و پستی / گوا بر هستیِ او جمله هستی
سوادِ دیدۀ باریکبینان / انیسِ خاطرِ خلوتنشینان
یکی را داد بخشش تا رساند / یکی را کرد ممسک تا ستاند
نه بخشنده خبر دارد ز دادن / نه آن کس کو پذیرفت، از نهادن
نه آتش را خبر کو هست سوزان / نه آب آگه که هست از جانفروزان
( خسرو و شیرین نظامی )
در بیت چهارم : عروس : منظور همین کتاب خسرو و شیرین است
در بیت پنجم : خلّخ : نام شهری که مُشک آن معروف است
در بیت هفتم : نظامی خطاب به طبع خود میگوید: اکنون که خداوند این دعاهای تو را مستجاب کرد و توفیق ساختن نامۀ خسرو و شیرین را یافتی، نشان بده ببینم تا چه داری. پس طبع وی قبول کرده و نخست از توحید سخن میگوید
ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 228 تاريخ : دوشنبه 1 ارديبهشت 1399 ساعت: 8:48