1 پیشتر از ما دگران بودهاند / کز طلبِ جاه نیاسودهاند
2 حاصلِ آن جاه ببین تا چه بود؟ / سود بُد امّا به زیان شد، چه سود؟
3 باده تو خوردی گنهِ زهر چیست؟ / جرم تو کردی، خللِ دهر چیست؟
4 دهرنکوهی مکن ای نیکمرد / دهر به جایِ من و تو بد نکرد
5 جهد بسی کرد و شگرفی بسی / تا کند از ما به تکلّف، کسی
6 چون من و تو هیچکسانِ دِهیم / بیهده بر دهر چه تاوان نهیم؟
7 سنگ بسی در طرفِ عالم است / آنچه ازو لعل شود، آن کم است
8 گرچه نیابد مدد از آبِ جوی / از گُلِ اصلی نرود رنگ و بوی
9 آب گرفتم لَطَف افزون کند / خار و خسک را به سمن چون کند؟
10 معرفی در گِلِ آدم نماند / اهلِ دلی در همه عالم نماند
11 دشمنِ دانا که غمِ جان بوَد / بهتر از آن دوست که نادان بوَد
12 کودکی از جملۀ آزادگان / رفت برون با دو سه همزادگان
13 پایش از آن پویه درآمد ز دست / مهرِ دل و مهرۀ پشتش شکست
14 شد نفسِ آن دو سه همسالِ او / تنگتر از حادثۀ حالِ او
15 آن که ورا دوسترین بود گفت: / در بُنِ چاهیش بباید نهفت
16 تا نشود راز چو روز آشکار / تا نشویم از پدرش شرمسار
17 عاقبتاندیشترین کودکی / دشمنِ او بود در ایشان یکی
18 گفت همانا که در این همرهان / صورتِ این حال نماند نهان
19 چون که مرا زین همه دشمن نهند / تهمتِ این واقعه بر من نهند
20 زی پدرش رفت و خبردار کرد / تا پدرش چارۀ این کار کرد
21 هرکه در او جوهرِ دانایی است / بر همه چیزیش توانایی است
( مخزنالاسرار نظامی )
در بیت چهارم : دهرنکوهی : نکوهش دهر
در بیت پنجم : یعنی دهر بسیار کوشش کرد تا از میان ما کسی ایجاد کند ولی ما قابل تربیت نبودیم
در بیت دوازدهم : از اینجا تا پایان ابیات، داستانی جهت توضیح و تفسیر بیت یازدهم است. خلاصه داستان به این صورت است که کودکی با همسالان خود به بیرون و بازی میرود و مهره پشتش میشکند. صمیمیترین دوستش که نادان است میگوید او را در چاه بیندازیم تا پیش پدرش شرمنده نشویم. اما دشمنش که داناست با خود میگوید بالاخره پدرش از واقعه آگاه میشود و چون میدانند که من دشمن او بودم فکر میکنند کار من بوده است، برای همین میرود و به پدر کودک حادثه را شرح میدهد تا پدرش آمده و پسرش را نجات میدهد.
ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 205 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 0:00