زهی نادان که او خورشیدِ تابان / به نورِ شمع جوید در بیابان - گلشن راز

ساخت وبلاگ

1 مرا گفتی بگو چِبوَد تفکّر / کزین معنی بماندم در تحیّر

2 تفکّر، رفتن از باطل سویِ حق / به جزو اندر، بدیدن کلِّ مطلق ...

3 دگرباره در آن گر نیست تأیید / هر آیینه که باشد محضِ تقلید،

4 رهِ دور و دراز است، آن رها کن / چو موسی یک زمان ترکِ عصا کن ...

5 دلی کز معرفت نور و صفا دید / ز هر چیزی که دید، اوّل خدا دید ...

6 ظهورِ جملۀ اشیا به ضدّ است / ولی حق را نه مانند و نه نِدّ است ...

7 زهی نادان که او خورشیدِ تابان / به نورِ شمع جوید در بیابان

8 اگر خورشید بر یک حال بودی / شعاعِ او به یک منوال بودی،

9 ندانستی کسی کاین پرتوِ اوست / نبودی هیچ فرق از مغز تا پوست

10 جهان جمله فروغِ نورِ حق دان / حق اندر وی ز پیدایی است پنهان

11 چو نورِ حق ندارد نقل و تحویل / نیاید اندر او تغییر و تبدیل،

12 تو پنداری جهان خود هست دائم / به ذاتِ خویشتن پیوسته قائم ...

13 خرد را نیست تابِ نورِ آن روی / برو از بهرِ او چشمِ دگر جوی ...

14 از او هرچ آن بگفتند از کم و بیش / نشانی داده‌اند از دیدۀ خویش

15 مُنَزَّه ذاتش از چند و چه و چون / «تعالی شأنهُ عَمّا یقولون»

 

( گلشن راز، شیخ محمود شبستری )

 

در بیت چهارم : مراد از عصا، عصای دلیل و برهان است

در بیت ششم : ند : همتا

در بیت پانزدهم : اشاره به آیۀ 43 سورۀ اسرا : جایگاه خدا از آنچه می‌گویند بالاتر است

ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 284 تاريخ : پنجشنبه 25 بهمن 1397 ساعت: 13:18