ای سروِ نازِ حُسن که خوش میروی به ناز / عشّاق را به نازِ تو هر لحظه صد نیاز
فرخنده باد طلعتِ خوبت، که در ازل / بُبریدهاند بر قدِ سروت قبایِ ناز
از طعنۀ رقیب نگردد عیارِ من / چون زر اگر بُرند مرا در دهانِ گاز
دل کز طوافِ کعبۀ کویَت وقوف یافت / از شوقِ آن حریم، ندارد سرِ حجاز
هر دَم به خونِ دیده چه حاجت وضو، چو نیست / بیطاقِ ابرویِ تو نمازِ مرا جواز ؟
چون باده باز بر سرِ خُم رفت کفزنان / حافظ که دوش از لبِ ساقی شنید راز
( غزلیّات حافظ )
در بیت اول : سرو : درختی است همیشه سبز که قامت معشوق را بدآن تشبیه کنند و بر سه قسم است: سرو آزاد، سرو ناز و سرو سهی
در بیت دوم : طلعت : چهره – قبای ناز : ناز از جهت اینکه تمام وجود معشوق را فراگرفته، به قبا مانند شده است
در بیت سوم : گاز : وسیلهای است که با آن طلا و نقره و جز آن را ببُرند – معنی بیت : اگر مرا چون زر در دهان گاز ببُرند و ریزم کنند، از سرزنش رقیب، عشق من کم نخواهد شد، همانگونه که عیار زر کم نمیشود
در بیت چهارم : وقوف یافتن : آگاه شدن، توقّف کردن، وقوف در عرفات یکی از مناسک حجّ است – حجاز : نام قدیم عربستان و در اینجا مراد، مکّه و مدینه است
در بیت ششم : کف زنان : ایهام دارد 1) دستزنان وشادیکنان 2) در حال کف برآوردن ( شراب در حال رسیدن، کف بر سر خم میآورد ) – راز : راز عشق
ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 257 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1396 ساعت: 1:35