دلم جز مِهرِ مَهرویان طریقی برنمیگیرد / ز هر در میدهم پندش، ولیکن درنمیگیرد
صُراحی میکَشم پنهان و مردم دفتر انگارند / عجب گر آتشِ این زَرق، در دفتر نمیگیرد
من این دلقِ مُرقّع را بخواهم سوختن روزی / که پیرِ مَیفروشانش به جامی برنمیگیرد
از آن رو هست یاران را صفاها با میِ لعلش / که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمیگیرد
سر و چشمی چنین دلکش، تو گویی چشم از او بردوز / برو کاین وعظِ بیمعنی، مرا در سر نمیگیرد
نصیحتگویِ رندان را که با حکمِ قضا جنگ است / دلش بس تنگ میبینم، مگر ساغر نمیگیرد
میان گریه میخندم، که چون شمع اندر این مجلس / زبانِ آتشینم هست، لیکن درنمیگیرد
چه خوش صیدِ دلم کردی، بنازم چشمِ مستت را / که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمیگیرد
خدا را رحمی ای مُنعِم، که درویشِ سرِ کویَت / دری دیگر نمیداند، رهی دیگر نمیگیرد
بدین شعرِ ترِ شیرین، ز شاهنشه عجب دارم / که سر تا پایِ حافظ را چرا در زر نمیگیرد
( غزلیّات حافظ )
در بیت دوم : صراحی : ظرف بلورین که از آن در پیاله شراب می ریزند - کشیدن : ایهام دارد 1) حمل کردن 2) نوشیدن - معنی بیت : صراحی شراب را پنهانی می برم و مردم می پندارند که کتاب و دفتر است . شگفتا که آتش دورویی و تزویر دفتر مرا نمی سوزاند و از بین نمی برد
در بیت سوم : معنی بیت : سرانجام روزی این دلق ریایی را در آتش خواهم سوزاند، دلقی که پیر می فروش حتی به قدر یک جام باده نیز آن را به گرو برنمی دارد
در بیت چهارم : یعنی بادۀ پیر می فروش فقط صفا و صمیمیت و درستی به همراه دارد و بس که گفته اند مستی و راستی
در بیت ششم : حکم قضا : حکم الهی ، سرنوشت - مگر : هم می تواند قید تاکید باشد به معنی حتما، و هم می تواند به معنی پرسش باشد ( توضیح بیشتر در کتاب " شاخ نبات حافظ " نوشته دکتر برزگر خالقی )
در بیت هفتم : شعله و لرزش آن در شمع، رمز خنده و ریخته شدن قطرات گداختۀ آن، رمز گریه است - خواجه می فرماید : در میان گریه بر حال خود می خندم، زیرا در این مجلس زبان آتشینی مانند شمع دارم که در کسی اثر نمی کند؛ یعنی زبان آتشین شمع بر موم اثر دارد و آن را قطره قطره ذوب می کند، ولی سخن گیرای من در این مجلس بر هیچ کس اثر نمی کند
ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 279 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 21:01