هیچکس نبْوَد کاندک غمی او را نبوَد - امیرخسرو دهلوی

ساخت وبلاگ

وقتی اندر سرِ کویی گذری بود مرا / واندر آن کوی، نهانی، نظری بود مرا

جان به جای است ولی زنده نیَم من، زیرا / مایۀ عمر، به جز جان، دگری بود مرا

همه کس را خور و خواب و، منِ بیچاره خراب / ای خوشا وقت که خوابی و خوری بود مرا

هیچکس نبْوَد کاندک غمی او را نبوَد / لیکن از دولتِ تو بیشتری بود مرا

.

( امیرخسرو دهلوی )


ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 111 تاريخ : يکشنبه 13 آذر 1401 ساعت: 8:18