که تواند که دهد میوۀ الوان از چوب؟ / یا که داند که برآرد گلِ صدبرگ از خار؟
آدمیزاده اگر در طرب آید نه عجب / سرو در باغ به رقص آمده و بید و چنار
ژاله بر لاله فرود آمده نزدیکِ سحر / راست چون عارضِ گلبویِ عرقکردۀ یار
باد بویِ سمن آورد و گل و نرگس و بید / درِ دکّان به چه رونق بگشاید عطّار
عقل حیران شود از خوشۀ زرّینِ عنب / فهم عاجز شود از حقّۀ یاقوتِ انار
آب در پایِ ترنج و بِه و بادام روان / همچو در زیرِ درختانِ بهشتی انهار
نعمتت بار خدایا ز عدد بیرون است / شکر انعام تو هرگز نکند شکرگزار
فعلهایی که ز ما دیدی و نپسندیدی / به خداوندیِ خود پرده بپوش ای ستّار
سعدیا راستروان گویِ سعادت بردند / راستی کن که به منزل نرود کجرفتار
( قصاید سعدی )
در بیت اول : الوان : رنگها
در بیت پنجم : حقه : ظرف کوچکی که در آن جواهر گذارند
ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 251 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 11:13