به رخشِ علم و چوگانِ عبادت / ز میدان در رُبا گویِ سعادت ...
کراماتِ تو اندر حقپرستیست / جز این کبر و ریا و عُجب و هستیست
ز ابلیسِ لعینِ بیسعادت / شود صادر هزاران خَرقِ عادت
گه از دیوارِت آید گاهی از بام / گهی در دل نشیند گه در اندام
همی داند ز تو احوالِ پنهان / درآرد در تو کفر و فسق و عصیان ...
کراماتِ تو گر در خودنماییست / تو فرعونی و این دعوی خداییست
کسی کاو راست با حق آشنایی / نیاید هرگز از وی خودنمایی
همه رویِ تو در خلق است زنهار / مکن خود را بدین علت گرفتار ...
فتاده سروری اکنون به جُهّال / از این گشتند مردم جمله بدحال ...
ببین اکنون که کور و کر شبان شد / علومِ دین همه بر آسمان شد
نماند اندر میانه رفق و آزرم / نمیدارد کسی از جاهلی شرم
همه احوالِ عالم باژگون است / اگر تو عاقلی بنگر که چون است ...
کسی از مُرده علم آموخت هرگز؟ / ز خاکستر چراغ افروخت هرگز؟
( گلشن راز، شیخ محمود شبستری )
در بیت دوم : عُجب : تکبّر، خودبینی، غرور
در بیت دهم : مصراع دوم اشاره به حدیث نبوی است: از علامات نزدیک شدن قیامت این است که دانش برداشته شود و نادانی فزونی گیرد
ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 249 تاريخ : يکشنبه 5 اسفند 1397 ساعت: 13:54