وقتی اندر سرِ کویی گذری بود مرا / واندر آن کوی، نهانی، نظری بود مراجان به جای است ولی زنده نیَم من، زیرا / مایۀ عمر، به جز جان، دگری بود مراهمه کس را خور و خواب و، منِ بیچاره خراب / ای خوشا وقت که خوابی و خوری بود مراهیچکس نبْوَد کاندک غمی او را نبوَد / لیکن از دولتِ تو بیشتری بود مرا.( امیرخسرو دهلوی ) بخوانید, ...ادامه مطلب
بادهنوشی که در او روی و ریایی نبوَد / بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست فرضِ ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم / و آنچه گویند روا نیست، نگوییم رواست ( غزلیّات حافظ ),باده نوشی که دراو ...ادامه مطلب