ORezaO

متن مرتبط با «عشق» در سایت ORezaO نوشته شده است

زهی عشق، زهی عشق که ما راست خدایا - غزلیّات مولوی

  • زهی عشق، زهی عشق که ما راست خدایا / چه نغز است و چه خوب است و چه زیباست خدایازهی ماه، زهی ماه، زهی بادۀ همراه / که جان را و جهان را بیاراست خدایافتادیم، فتادیم بدان‌سان که نخیزیم / ندانیم ندانیم چه غوغاست خدایانه دامی‌ست، نه زنجیر، همه بسته چراییم؟ / چه بند است؟ چه زنجیر؟ که برپاست خدایاز عکسِ رخِ آن یار در این گلشن و گلزار / به هر سو مَه و خورشید و ثریّاست خدایا.( غزلیّات مولوی ) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • عشق با صد ناز می‌آید به دست - مثنوی مولوی

  • با که گویم؟ در همه دِه زنده کو؟ / سویِ آبِ زندگی پوینده کو؟تو به یک خواری گریزانی ز عشق / تو به جز نامی چه می‌دانی ز عشق؟عشق را صد ناز و استکبار هست / عشق با صد ناز می‌آید به دستعشق چون وافی‌ست، وافی می‌خرد / در حریفِ بی‌وفا می‌ننگرد.( مثنوی مولوی ).در بیت سوم : استکبار : خود را بزرگ دیدن، تکبر کردندر بیت چهارم : وافی : وفا کننده به عهد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ملّت عشق از همه دین‌ها جداست - مثنوی مولوی

  • عتاب کردن حق تعالی موسی را از بهر آن شُبان وحی آمد سویِ موسی از خدا / بندۀ ما را ز ما کردی جداتو برای وصل کردن آمدی / یا برای فصل کردن آمدی؟ما زبان را ننگریم و قال را / ما روان را بنگریم و حال راناظرِ قلبیم اگر خاشع بوَد / گرچه گفتِ لفظ ناخاضع رودزآنکه دل جوهر بوَد، گفتن عَرَض / پس طُفیل آمد عرض، جوهر غرضملّت عشق از همه دین‌ها جداست / عاشقان را ملّت و مذهب خداست ( مثنوی مولوی ) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • باز بنایِ توبه را عشق خراب می‌کند / روزه‌گشایِ عاشقان از میِ ناب می‌کند - غزلیّات نظامی

  • باز بنایِ, توبه را عشق خراب می‌کند / روزه‌گشایِ عاشقان, از میِ ناب می‌کندنرگسِ تو به غمزه گفت: کانِ توام، تو صبر کن / من، به خدا، که صابرم، عشق شتاب می‌کند ( غزلیّات, نظامی, ), ...ادامه مطلب

  • کوهِ صبرم نرم شد چون موم در دستِ غمت / تا در آب و آتشِ عشقت گدازانم چو شمع - غزلیّات حافظ

  • روز و شب خوابم نمی‌آید به چشمِ غم‌پرست / بس که در بیماریِ هجرِ تو گریانم چو شمعرشتۀ صبرم به مقراضِ غمت بُبریده شد / هم‌چنان در آتشِ مِهرِ تو سوزانم چو شمعدر شبِ هجران مرا پروانۀ وصلی فرست / ورنه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمعکوهِ صبرم نرم شد چون موم در دستِ غمت / تا در آب و آتشِ عشقت گدازانم چو شمع ( غزلیّات حافظ ) توضیحات کامل این غزل، که قدرت بیان حافظ را نشان می دهد، در کتاب "شاخ نبات حافظ" نوشته دکتر برزگر خالقیLet's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • فکند زمزمۀ عشق در حجاز و عراق / نوایِ بانگِ غزل‌هایِ حافظ از شیراز - غزلیّات حافظ

  • منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز ؟! / چه شُکر گویمت ای کارسازِ بنده‌نواز ؟! ز مشکلاتِ طریقت، عنان متاب ای دل / که مردِ راه نیندیشد از نشیب و فراز طهارت ار نه به خونِ جگر کند عاشق / به قولِ مُفتیِ عشقش درست نیست نماز فکند زمزمۀ عشق در حجاز و عراق / نوایِ بانگِ غزل‌هایِ حافظ از شیراز   ( غزلیّات حافظ )   در بیت اول : کارسازِ بنده‌نواز : کنایه از خداوند در بیت دوم : عنان تابیدن : کنایه از روی گردانیدن و برگشتن – اندیشیدن : ترسیدن در بیت سوم : مفتی : فتوادهنده، فقیهی که در امور شرع فتوا می‌دهد – مفتی عشق : عشق به فتوادهنده تشبیه شده است در بیت چهارم : حجاز و عراق : ایهام دارد 1) سرزمین حجاز و عراق 2) از اصطلاحات موسیقی , ...ادامه مطلب

  • چنگ بنواز و بساز، ار نبُوَد عود، چه باک / آتشم عشق و، دلم عود و، تنم مِجمر گیر - غزلیّات حافظ

  • روی بنما وُ مرا گو که ز جان، دل برگیر / پیشِ شمع، آتشِ پروانه به جان، گو درگیر در لبِ تشنۀ ما بین و مدار آب، دریغ / بر سرِ کُشتۀ خویش آی و ز خاکش برگیر ترکِ درویش مگیر، ار نبُوَد سیم و زرش / در غمت سیم شمار اشک و، رُخش را زر گیر چنگ بنواز و بساز، ار نبُوَد عود، چه باک / آتشم عشق و، دلم عود و، تنم مِجمر گیر در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص / ورنه با گوشه رَو وُ خرقۀ ما در سر گیر صوف برکَش ز سر و بادۀ صافی درکَش / سیم درباز و به زر، سیم‌بری در بر گیر دوست گو یار شود، هر دو جهان دشمن باش / بخت گو پشت مکن، رویِ زمین لشکر گیر مَیلِ رفتن مکن ای دوست، دَمی با ما باش / بر لبِ جوی، طَرَب جوی و، به کف ساغر گیر رفته گیر از برم و، زآتش و آبِ دل و چشم / گونه‌ام زرد و، لبم خشک و، کنارم تر گیر حافظ، آ,غزلیّات ...ادامه مطلب

  • مرا تا عشق، تعلیم سخن کرد / حدیثم نکتۀ هر محفلی بود - غزلیّات حافظ

  • مسلمانان مرا وقتی دلی بود / که با وی گفتمی گر مشکلی بودبه گردابی چو می‌افتادم از غم / به تدبیرش امیدِ ساحلی بود ز من ضایع شد اندر کویِ جانان / چه دامن‌گیر، یارب، منزلی بود هنر بی‌عیبِ حِرمان نیست، لیکن / ز من محروم‌تر، کی سایلی بود ؟ مرا تا عشق، تعلیم سخن کرد / حدیثم نکتۀ هر محفلی بود   ( غزلیّات حافظ )   در بیت سوم : دامن‌گیر : کنایه از گرفتار کننده، صفت است برای منزل – معنی بیت : دلم در کوی معشو,تعلیم,حدیثم,محفلی,غزلیّات ...ادامه مطلب

  • در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلّی دَم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالَم زد - غزلیّات حافظ

  • در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلّی دَم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالَم زد جلوه‌ای کرد رُخت، دید مَلَک عشق نداشت / عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد عقل می‌خواست کز این شعله چراغ افروزد / برقِ غیرت بدرخشید و جهان بر هم زد   ( غزلیّات حافظ )   این غزل از شاهکارهای حافظ و غزل عارفانۀ فارسی است. خواجه هما, ...ادامه مطلب

  • عشق و شَباب و رندی مجموعۀ مراد است / چون جمع شد معانی، گویِ بیان توان زد - غزلیّات حافظ

  • راهی بزن که آهی بر سازِ آن توان زد / شعری بخوان که با او رَطلِ گران توان زد عشق و شَباب و رندی مجموعۀ مراد است / چون جمع شد معانی، گویِ بیان توان زد حافظ، به حقِّ قرآن کز شَید و زَرق بازآی / باشد که گویِ عیشی در این جهان توان زد   ( غزلیّات حافظ )   در بیت اول : راه : از اصطلاحات موسیقی، نغمه و آهنگ, ...ادامه مطلب

  • هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق / ثبت است بر جریدۀ عالَم دوامِ ما - غزلیّات حافظ

  • هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق / ثبت است بر جریدۀ عالَم دوامِ ما ای باد اگر به گلشنِ احباب بگذری / زنهار، عرضه دِه برِ جانان پیامِ ما، گو نامِ ما ز یاد به‌عمدا چه می‌بَری ؟ / خود آید آنکه یاد نیاری ز نامِ ما   ( غزلیّات حافظ ),هرگز نمیرد آنکه دلش,هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به,هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها