نورِ دل و روشنیِ سینه کو؟ / راحت و آسایشِ پارینه کو؟مردمِ پرورده، به جان پرورند / گر هنری در طرَفی بنگرندخاکِ زمین جز به هنر پاک نیست / وین هنر امروز درین خاک نیستگر هنری سر ز میان برزند / بیهنری دست, ...ادامه مطلب
خداوندا درِ توفیق بگشای / نظامی را رهِ تحقیق بنمایدلی ده کو یقینت را بشاید / زبانی کآفرینت را سُرایدمده ناخوب را بر خاطرم راه / بدار از ناپسندم دست کوتاهعروسی را که پروردم به جانش / مبارکروی گردان در, ...ادامه مطلب
یکی قطره باران ز ابری چکید / خجل شد، چو پهنای دریا بدید که جایی که دریاست، من کیستم ؟ / گر او هست، حقّا که من نیستم چو خود را به چشم حقارت بدید / صدف در کنارش به جان پرورید سپهرش به جایی رسانید کار / که شد نامور لؤلؤ شاهوار بلندی از آن یافت، کو پست شد / درِ نیستی کوفت، تا هست شد تواضع کند هوشمند گُزین / نهد شاخ پر میوه سر بر زمین ( بوستان سعدی ) ,تواضع,هوشمند,گُزین,میوه,زمین,بوستان,سعدی ...ادامه مطلب