اگر صد سال مانی، ور یکی روز / بباید رفت ازین کاخِ دلافروزپس آن بهتر که خود را شاد داری / در آن شادی خدا را یاد داریبه وقتِ خوشدلی چون شمعِ پُرتاب / دهن پرخنده داری، دیده پرآبچو بیگریه نشاید بود خندا, ...ادامه مطلب
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند / آیا بوَد که گوشۀ چشمی به ما کنند ؟ دردم نهفته بِه ز طبیبانِ مدّعی / باشد که از خزانۀ غیبم دوا کنند معشوق چون نقاب ز رخ درنمیکَشد / هر کس حکایتی به تصوّر چرا کنند ؟ چون حُسنِ عاقبت نه به رندیّ و زاهدی است / آن بِه که کارِ خود به عنایت رها کنند حالی درونِ پرده بسی فتنه میرود / تا آن زمان که پرده برافتد چهها کنند مَی خور که صد گناه، ز اغیار در حجاب / بهتر ز طاعتی,گناه،,اغیار,حجاب,بهتر,طاعتی,کنند,غزلیّات,حافظ ...ادامه مطلب
بادهنوشی که در او روی و ریایی نبوَد / بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست فرضِ ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم / و آنچه گویند روا نیست، نگوییم رواست ( غزلیّات حافظ ),باده نوشی که دراو ...ادامه مطلب