بخشهایی از قصیده ملکالشعرا بهار در سال 1313 به مناسبت جشنی که رضاشاه برای هزارمین سال تصنیف شاهنامۀ فردوسی برپا کرد.آنچه کوروش کرد و دارا، وآنچه زردشتِ مهین / زنده گشت از همّتِ فردوسیِ سِحرآفرینتازه گشت از طبعِ حکمتزایِ فردوسی به دهر / آنچه کردند آن بزرگان در جهان از داد و دینباستانینامه کافشاندندش اندر خاک و گِل / تازیان در سیصد و پنجاه سال از جهل و کین،آفتابِ طبعِ فردوسی به سیّ و پنج سال / تازه از گِل برکشیدش چون شکفته یاسمینشد درفش کاویانی باز برپا تا کشید / این سوارِ پارسی رخشِ فصاحت زیرِ زینخود به کامِ خویش و گنجِ خویش کرد این شاهکار / نه کسش فرمود هان و نه کسش فرمود هینگرچه خورد از گنجِ خویش و بر نخورد از رنجِ خویش / لیک ماند از خویش گنجی بیعدیل و بیقرینآنچه گفت اندر اوستا زردهشت و آنچه کرد / اردشیر بابکان تا یزدگردِ بآفرین،زنده کرد آن جمله فردوسی به الفاظِ دری / اینْت کرداری شگرف و اینْت گفتاری متینای مبارک اوستاد، ای شاعرِ والانژاد / ای سخنهایت به سویِ راستی حبلی متین،با تو بد کردند و قدرِ خدمتت نشناختند / آزمندانِ بخیل و تاجدارانِ ضنین.( ملکالشعرا بهار ).در بیت یازدهم : ضنین : تنگنظر، خسیس بخوانید, ...ادامه مطلب
عمری گذشت و هیچ به فرمان نمیشوی / زین کردهای خویش پشیمان نمیشویقرآن کلامِ اوست، بخوانی و بشنوی / لیکن چه سود؟ پیروِ قرآن نمیشویدُرّ بایدت همی و به دریا نمیروی / گُل بایدت همی به گلستان نمیشوی ( غ, ...ادامه مطلب
1 کدامین فکر، ما را شرطِ راه است؟ / چرا گه طاعت و، گاهی گناه است؟ 2 در آلا فکر کردن شرطِ راه است / ولی در ذاتِ حق محضِ گناه است 3 بُوَد در ذاتِ حق اندیشه باطل / محالِ محض دان تحصیلِ حاصل 4 چو آیات است, ...ادامه مطلب
فکرِ بلبل همه آن است که گُل شد یارش / گُل در اندیشه که چون عشوه کند در کارشدلربایی همه آن نیست که عاشق بکُشند / خواجه آن است که باشد غمِ خدمتکارش جایِ آن است که خون موج زند در دلِ لعل / زاین تغابن که خَزَف، میشکند بازارش بلبل از فیضِ گُل آموخت سخن، ورنه نبود / این همه قول و غزل تعبیه در منقارش ای که در کوچۀ معشوقۀ ما میگذری / بر حذر باش که سر میشکند دیوارش آن سفر کرده که صد قافله دل همرهِ اوست / هر کجا هست خدایا به سلامت دارش صوفیِ سرخوش از این دست که کج کرد کلاه / به دو جامِ دگر آشفته شود دستارش ( غزلیّات حافظ ) در بیت سوم : لعل : سنگ قیمتی سرخرنگ، استعاره از خود شاعر – خزف : سفال، استعاره از مردم فرومایه – تغابن : زیانمندی و ضرر – معنی بیت : به عبارتی، سزاوار است اهل فضل به سبب اینکه افراد پست و فرومایه جای آنها را گرفتهاند، خون دل بخورند در بیت چهارم : قول : ترانه و تصنیف، آواز – غزل : سرود در بیت پنجم : خواجه به عاشق مدّعی هشدار میدهد که در راه عشق بلاها و سختیهای بسیار است و او را از این کار بر حذر میدارد، زیرا او را درخور عشق نمیداند. به عبارتی میگوید من بلاهای عشق را تحمّل کردم و به آن رسیدم، ولی تو قدرت تحمّل آن را نداری و به معشوق نخواهی رسید در بیت هفتم : کلاه کج کردن : کنایه از فخر و مباهات کردن، خود را بزرگ دانستن , ...ادامه مطلب
خلاف طریقت بوَد کاولیا / تمنّا کنند از خدا جز خدا گر از دوست، چشمت بر احسانِ اوست / تو در بندِ خویشی، نه در بندِ دوست تو را تا دهن باشد از حرص باز / نیاید به گوش دل از غیب باز حقیقت، سَراییست آراسته / هوا و هوس، گرد برخاسته نبینی که جایی که برخاست گَرد / نبیند نظر، گرچه بیناست مرد ؟ ( بوستان سعدی ) ,دوست،,چشمت,احسانِ,اوست,بندِ,خویشی،,بندِ,دوست,بوستان,سعدی ...ادامه مطلب
خالِ مُشکین که بدان عارضِ گندمگون است / سرِّ آن دانه که شد رهزنِ آدم، با اوست دلبرم عزمِ سفر کرد، خدا را یاران / چه کنم با دلِ مجروح که مرهم با اوست با که این نکته توان گفت، که آن سنگیندل / کُشت ما را وُ دَمِ عیسیِ مریم با اوست ( غزلیّات حافظ ),دلبرم عزم سفر کرد ...ادامه مطلب
دَورِ مجنون گذشت و نوبتِ ماست / هر کسی پنج روز نوبتِ اوست فقرِ ظاهر مَبین، که حافظ را / سینه گنجینۀ محبّتِ اوست ( غزلیّات حافظ ),دور مجنون گذشت و نوبت ماست,دور مجنون گذشت نوبت ماست ...ادامه مطلب