در نظربازیِ ما بیخبران حیرانند / من چنینم که نمودم، دگر ایشان دانند عاقلان نقطۀ پرگارِ وجودند، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند جلوهگاهِ رخِ او دیدۀ من تنها نیست / ماه و خورشید، همین آینه میگردانند مفلسانیم و هوایِ می و مطرب داریم / آه اگر خرقۀ پشمین به گرو نستانند لافِ عشق و گِله از یار؟ زهی لافِ دروغ ! / عشقبازانِ چنین، مستحقِ هجرانند مگرم چشمِ سیاهِ تو بیاموزد کار / ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند زاهد ار رندیِ حافظ نکند فهم، چه شد / دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند ( غزلیّات حافظ ) غزل کامل و توضیحات آن در کتاب "شاخ نبات حافظ" نوشته دکتر برزگر خالقی ,زاهد,رندیِ,حافظ,نکند,فهم،,دیو,بگریزد,قوم,قرآن,خوانند,غزلیّات,حافظ ...ادامه مطلب