من تحفه جان میآورم بهرِ نثارِ مقدمش / وآن جانِ شیرین از جفا ما را به جان میآوردبگذشتی و بگذاشتی ما را و هیچ انگاشتی / جانا ز خشم و آشتی بگذر که این هم بگذرد ( خواجوی کرمانی ) بخوانید, ...ادامه مطلب
فضلِ خدای را که تواند شمار کرد؟ / یا کیست آن که شُکرِ یکی از هزار کرد؟ترکیبِ آسمان و طلوعِ ستارگان / از بهرِ عبرتِ نظرِ هوشیار کرداجزایِ خاکِ مرده به تأثیرِ آفتاب / بُستانِ میوه و چمن و لالهزار کرداب, ...ادامه مطلب
به جانِ دوست که غم، پرده بر شما ندرَد / گر اعتماد بر الطافِ کارساز کنید میانِ عاشق و معشوق، فرق بسیار است / چو یار ناز نماید، شما نیاز کنید نخست، موعظۀ پیرِ صحبت، این حرف است / که از مصاحبِ ناجنس احتراز کنید هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق / بر او نمرده به فتویِّ من نماز کنید ( غزلیّات حافظ ) در بیت اول : کارساز : کنایه از خداوند ,غزلیّات ...ادامه مطلب
آنکه ناوک بر دلِ من زیرچشمی میزند / قوتِ جانِ حافظش در خندۀ زیرِ لب است ( غزلیّات حافظ ), ...ادامه مطلب
ای فروغِ ماهِ حُسن از رویِ رخشانِ شما / آبرویِ خوبی از چاهِ زنخدانِ شما، عزمِ دیدارِ تو دارد جانِ بر لب آمده / بازگردد یا برآید، چیست فرمانِ شما ؟ بخت خوابآلودِ ما بیدار خواهد شد مگر / زآنکه زد بر دیده آبی رویِ رخشانِ شما با صبا همراه بفرست از رُخت گلدستهای / بو که بویی بشنویم از خاکِ بُستانِ شما دل خرابی میکند، دلدار را آگه کنید / زینهار، ای دوستان جانِ من و جانِ شما ( غزلیّات حافظ ),دل خرابی می کند، دلدار را آگه کنید,دل خرابی می کند,دل خرابي مي کند دلدار را آگه كنيد ...ادامه مطلب
چو بشنوی سخنِ اهلِ دل، مگو که خطاست / سخنشناس نهای جانِ من، خطا اینجاست ( غزلیّات حافظ ), ...ادامه مطلب