دیگر ز شاخِ سروِ سهی بلبلِ صبور / گلبانگ زد که چشمِ بد از رویِ گُل به دور
ای گُل، به شُکرِ آنکه تویی پادشاهِ حُسن / با بلبلان بیدلِ شیدا مکن غرور
از دستِ غیبتِ تو شکایت نمیکنم / تا نیست غیبتی، نبُوَد لذّتِ حضور
گر دیگران به عیش و طَرَب خرّمند و شاد / ما را غمِ نگار بوَد مایۀ سرور
زاهد اگر به حور و قصور است امیدوار / ما را شرابخانه، قصور است و، یار، حور
مَی خور به بانگِ چنگ و مخور غصّه، ور کسی / گوید تو را که باده مخور، گو هُوَالغَفُور
حافظ، شکایت از غمِ هجران چه میکنی ؟ / در هجر، وصل باشد و، در ظلمت است نور
( غزلیّات حافظ )
در بیت پنجم : قصور : جمعِ قصر، منظور کاخهای بهشتی
ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید
برچسب : هُوَالغَفُور,غزلیّات, نویسنده : orezaoa بازدید : 311 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 3:06