بگفتیم در باب احسان بسی / ولیکن نه شرط است با هرکسی
برانداز بیخی که خار آورد / درختی بپرور که بار آورد
کسی را بده پایۀ مهتران / که بر کهتران سر ندارد گران
مبخشای بر هر کجا ظالمیست / که رحمت برو، جور بر عالمیست
جهانسوز را کشته بهتر چراغ / یکی به در آتش که خلقی به داغ
هر آن کس که بر دزد رحمت کند / به بازوی خود کاروان میزند
جفاپیشگان را بده سر به باد / ستم بر ستمپیشه، عدل است و داد
کسی با بدان نیکویی چون کند ؟ / بدان را تحمّل، بد افزون کند
چه نیکو زده است این مَثَل پیرِ دِه / ستورِ لگدزن، گرانبار به
نی نیزه در حلقۀ کارزار / بهقیمتتر از نیشکر صدهزار
نه هرکس سزاوار باشد به مال / یکی مال خواهد، یکی گوشمال
چو گربه نوازی، کبوتر بَرَد / چو فربه کنی گرگ، یوسف دَرَد
بنایی که محکم ندارد اساس / بلندش مکن، ور کنی زو هراس
چو گرگ خبیث آمدت در کمند / بکُش، ور نه دل برکَن از گوسفند
از ابلیس هرگز نیاید سجود / نه از بدگهر، نیکویی در وجود
بداندیش را جاه و فرصت مده / عدو در چَه و دیو در شیشه به
( بوستان سعدی )
ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید
برچسب : هرکس,سزاوار,باشد,مال,یکی,مال,خواهد,یکی,گوشمال,بوستان,سعدی, نویسنده : orezaoa بازدید : 258 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 10:24