نقدِ صوفی نه همه صافیِ بیغش باشد / ای بسا خرقه که مستوجبِ آتش باشد
صوفیِ ما که ز وِردِ سحری مست شدی / شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد
خوش بوَد گر محکِ تجربه آید به میان / تا سیهروی شود هر که در او غش باشد
نازپروردِ تنعّم نبَرد راه به دوست / عاشقی شیوۀ رندانِ بلاکَش باشد
غمِ دنییِّ دنی چند خوری ؟ باده بخور / حیف باشد دلِ دانا که مشوّش باشد
( غزلیّات حافظ )
در بیت اول : بیغش : خالص – معنی بیت : سرمایه و هستی صوفی همه خالص و بیغش نیست. چه بسیار خرقه هایی که فقط شایستۀ سوزاندن می باشد
در بیت دوم : نگران بودن : ایهام دارد 1) نگاه کردن 2) مضطرب و پریشان بودن – سرخوش : کسی که از نشئۀ شراب خوشحال باشد و در سراج نوشته که مستی چند مرتبه دارد: اول سرخوش، بعد از آن تردِماغ، بعد از آن سیهمست، و بعد از آن خراب – خواجه در این بیت از نفاق و دورویی صوفی سخن به میان می آورد و می گوید : صوفی ما در سحرگاه آن قدر ورد و دعا می خواند که از خود بی خود می شد، اکنون او را ببین که در شامگاهان چگونه از شراب مست و بی خویش است
در بیت سوم : محک : سنگ صرّافان که به وسیلۀ آن زر و سیم را معیّن می کنند – معنی بیت : چه خوش است که تجربه و عمل را محک قرار دهیم تا هر کس که در او ناخالصی است، روسیاه و شرمنده شود
در بیت پنجم : دنی : پست و بی ارزش
ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 225 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 21:23