25 اردیبهشت، روز بزرگداشت فردوسی بزرگ گرامی باد
قسمتی از ابتدای داستان سهراب :
اگر تندبادی برآید ز کُنج / به خاک افکند نارسیده تُرُنج
ستمکاره خوانیمش، ار دادگر / هنرمند دانیمش، ار بیهنر ؟
اگر مرگ داد است، بیداد چیست ؟ / ز داد این همه بانگ و فریاد چیست ؟
ازین راز جانِ تو آگاه نیست / بدین پرده اندر ترا راه نیست
همه تا درِ آز رفته فراز / به کس بر نشد این درِ راز باز
به رفتن مگر بهتر آیدش جای / چو آرام یابد به دیگرسرای
دمِ مرگ چون آتشِ هولناک / ندارد ز بُرنا و فرتوت باک
درین جایِ رفتن نه جای درنگ / بر اسبِ فنا گر کشد مرگ تنگ
چنان دان که داد است و بیداد نیست / چو داد آمدش، جایِ فریاد نیست
جوانی و پیری به نزدیکِ مرگ / یکی دان چو اندر بدن نیست برگ
دل از نورِ ایمان گر آکندهای / ترا خامشی بِه که تو بندهای
برین کارِ یزدان ترا راز نیست / اگر جانت با دیو انباز نیست
به گیتی در آن کوش چون بگذری / سرانجام نیکی برِ خود بری
کنون رزمِ سهراب رانم نخست / ازآن کین که او با پدر چون بجُست
( شاهنامه فردوسی بزرگ )
در بیت اول : تندبار : در اینجا یعنی حوادث هولناک - نارسیده ترنج : کنایه از جوان نابالغ
در بیت دوم : معنی دو بیت اول : اگر طوفان تندی از گوشه یی بیاید و ترنج کالی را از درخت بیفکند، آن طوفان را ستمکار باید بدانیم یا دادگر ؟ هنرمندش باید بدانیم یا بی هنر ؟
در بیت سوم : داد است : عین عدالت است
در بیت چهارم : بدین پرده اندر : در پردۀ اسرار الهی
در بیت ششم : رفتن : مردن - دیگرسرای : آخرت
در بیت هفتم : معنی بیت : مرگ چون آتشی وحشتناک پیر و جوان، همه را با شعلۀ خود می سوزاند
در بیت هشتم : تنگ : تسمه یی که زین را از دو طرف زیر شکم اسب محکم می کند - معنی بیت : در این جهان که جای رفتن است نه جای ماندن، اگر مرگ تنگِ اسبِ فنا را بکشد و محکم کند، این کار موافق عدل است و ظلم نیست
در بیت دهم : معنی بیت : برای مرگ جوان و پیر یکسان است، چون ماندن در این دنیا ممکن نیست
در بیت یازدهم : خامشی : در اینجا یعنی تسلیم و عدم اعتراض در برابر خدا
ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 204 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 21:01