روی بنما وُ مرا گو که ز جان، دل برگیر / پیشِ شمع، آتشِ پروانه به جان، گو درگیر
در لبِ تشنۀ ما بین و مدار آب، دریغ / بر سرِ کُشتۀ خویش آی و ز خاکش برگیر
ترکِ درویش مگیر، ار نبُوَد سیم و زرش / در غمت سیم شمار اشک و، رُخش را زر گیر
چنگ بنواز و بساز، ار نبُوَد عود، چه باک / آتشم عشق و، دلم عود و، تنم مِجمر گیر
در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص / ورنه با گوشه رَو وُ خرقۀ ما در سر گیر
صوف برکَش ز سر و بادۀ صافی درکَش / سیم درباز و به زر، سیمبری در بر گیر
دوست گو یار شود، هر دو جهان دشمن باش / بخت گو پشت مکن، رویِ زمین لشکر گیر
مَیلِ رفتن مکن ای دوست، دَمی با ما باش / بر لبِ جوی، طَرَب جوی و، به کف ساغر گیر
رفته گیر از برم و، زآتش و آبِ دل و چشم / گونهام زرد و، لبم خشک و، کنارم تر گیر
حافظ، آراسته کن بزم و، بگو واعظ را / که ببین مجلسم و ترکِ سرِ منبر گیر
( غزلیّات حافظ )
در بیت اول : معنی بیت : ای معشوق، چهرۀ زیبایت را نمایان کن و به من بگو که دست از جان بشوی تا در برابر شمع روی تو همچون پروانه آتش به جان خود بزنم
در بیت دوم : آب : استعاره از بوسه – از خاک برگرفتن : کنایه از نواختن و توجه کردن
در بیت سوم : معنی بیت : اگرچه درویش سیم و زر ندارد، او را ترک مکن. در غم عشق تو اشک او را سیم و چهرۀ زردش را طلا فرض کن؛ به عبارت دیگر، نزد عاشق تهیدست، اشک او سیم و رخ زردش چون زر است
در بیت چهارم : عود : چوب سیاهرنگی است که چون بر آتش قرار دهند، دودش بوی خوش میدهد و در معنی نام ساز که در اینجا مراد نیست، با چنگ و بنواز ایهام تناسب دارد – بساز : قناعت کن – مجمر : آتشدان
در بیت پنجم : معنی بیت : خرقه از سر بیرون کن و به رقص و سماع بپرداز و اگر اهل پایکوبی نیستی، به گوشهای برو و خرقۀ ما را بر سر خود بینداز
در بیت ششم : صوف : پشم و نوعی از جامۀ پشمین، در اینجا مجازاً خرقه است – از سر برکشیدن : از سر درآوردن، خرقه جامهای است جلوبسته که از سر به تن میکردند و بیرون میآوردند – صافی : خالص و ناب – درکشیدن : نوشیدن – درباختن : رها کردن – سیمبر : سیمینتن
در بیت نهم : رفته گیر از برم : فرض کن که از پیش من رفتهای - آتش و آبِ دل و چشم : لفّ و نشر مرتب، آتش دل و آب چشم
ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید
برچسب : غزلیّات, نویسنده : orezaoa بازدید : 261 تاريخ : سه شنبه 14 آذر 1396 ساعت: 12:40