1 مرا گفتی بگو چِبوَد تفکّر / کزین معنی بماندم در تحیّر 2 تفکّر، رفتن از باطل سویِ حق / به جزو اندر، بدیدن کلِّ مطلق ... 3 دگرباره در آن گر نیست تأیید / هر آیینه که باشد محضِ تقلید، 4 رهِ دور و دراز ا, ...ادامه مطلب
زیادتی مطَلب، کار بر خود آسان کن / صُراحیِ میِ ناب و بتی چو ماهت بس فلک به مردمِ نادان دهد زِمامِ مراد / تو اهلِ فضلی و دانش، همین گناهت بس ( غزلیّات حافظ ) در بیت اول : صراحی : ظرف بلورین با گردن باریک و دراز که از آن در پیاله شراب میریزند , ...ادامه مطلب
دارم از زلفِ سیاهش گِله چندان که مپرس / که چنان زو شدهام بیسر و سامان که مپرس کس به امّیدِ وفا ترکِ دل و دین مکناد / که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست / زحمتی میکشم از مردم نادان که مپرس زاهد از ما به سلامت بگُذر، کاین میِ لعل / دل و دین میبَرد از دست، بدآنسان که مپرس گفتمش زلف به خونِ که شکستی؟ گفتا : / حافظ این قصّه دراز است، به قرآن که مپرس ( غزلیّات حافظ ) در بیت دوم : معنی مصراع اول : خدا کند که هرگز کسی به امید وفاداری معشوق عاشق او نگردد در بیت پنجم : زلف شکستن : پیچ و تاب دادن و آراستن زلف – معنی مصراع اول : به معشوق گفتم: زلفت را برای ریختن خون کدام عاشق بینوا تابدار و آراسته کردهای , ...ادامه مطلب