من که قولِ ناصحان را خواندمی قولِ رَباب / گوشمالی دیدم از هجران، که اینم پند، بس عشقبازی کارِ بازی نیست ای دل، سر بباز / زآنکه گویِ عشق نتوان زد به چوگانِ هوس ( غزلیّات حافظ ) در بیت اول : قول (اوّل) : سخن و گفتار – قول (دوم) : ترانه و تصنیف و آواز – رباب : تنبور، از سازهای زهی شبیه تار – گوشمال : کوک نمودن آلات زهی موسیقی به طریق مرسوم؛ یعنی پیچاندن گوشیهای ساز که آن عمل را به کنایت، گوشمال یا گوشمالی گفتهاند و گاهی از آن ایهامی منظور نمودهاند برای تأدیب ساز از راه گوشمالی – گوشمالی : تنبیه و مجازات و در اصطلاح موسیقی که در اینجا مراد نیست، با رباب و قول ایهام تناسب است در بیت دوم : گوی : توپ و گلولهای چوبی که در بازی چوگان از آن استفاده میشود – چوگان : چوبی با دستۀ راست و باریک و سر کج که با آن در چوگانبازی، گوی را میزنند – عشق به گوی و هوس به چوگان مانند شده است , ...ادامه مطلب