درِ سخن به دو مصرع چنان لطیف ببندم / که شاید اهلِ معانی که وردِ خود کند این رابخور ببخش که دنیا به هیچ کار نیاید / جز آن که پیش فرستند روزِ بازپسین را ( قصاید سعدی ), ...ادامه مطلب
مرا به کشتیِ باده درافکن ای ساقی / که گفتهاند نکویی کن و در آب انداز اگرچه مست و خرابم، تو نیز لطفی کن / نظر بر این دلِ سرگشتۀ خراب انداز مَهِل که روزِ وفاتم به خاک بسپارند / مرا به میکده بر، در خُمِ شراب انداز ( غزلیّات حافظ ) در بیت اول : کشتی : صراحی یا تنگ شرابی که به شکل کشتی ساخته باشند – نکویی کن و در دجله انداز : این مثلی است که به صورتهای گوناگون به کار رفته است؛ چنانکه سعدی گفته است : تو نیکی میکن و در دجله انداز / که ایزد در بیابانت دهد باز , ...ادامه مطلب
خیالِ خالِ تو با خود به خاک خواهم برد / که تا ز خالِ تو خاکم شود عبیرآمیز فرشته عشق نداند که چیست، ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاکِ آدم ریز پیاله بر کفنم بند تا سحرگهِ حَشر / به می ز دل ببرم هَولِ روزِ رستاخیز میانِ عاشق و معشوق هیچ حایل نیست / تو خود حجابِ خودی حافظ از میان برخیز ( غزلیّات حافظ ) در بیت دوم : عشق : امانتی که به آسمان عرضه شد و ملائکه از قبول آن سر باز زدند، به تعبیر عارفان عشق است که بر دوش آدم قرار داده شد، اشاره به آیۀ 72 سورۀ احزاب – گلابی به خاک آدم ریز : رسمی بوده در قدیم، هنگامی که نوشیدنیای میخوردند، چند قطره از آن را به یاد گذشتگان بر خاک میریختند در بیت سوم : حشر : قیامت – هول : ترس و وحشت – نکتۀ قابل توجه در این بیت، آن است که معمولاً برای نجات دادن مرده از هول و هراس روز قیامت، بر کفن او چیزی مقدّس میگذارند و خواجه با زبان طنز و رندانه جام شراب را مقدّس میداند و میفرماید : پیالۀ شراب را بر کفنم ببند تا وحشت ناشی از صبح قیامت را با نوشیدن می از دل بیرون کنم در بیت چهارم : حایل : پرده، مانع – حجاب : در لغت به معنی سدّ و مانع است و در اصطلاح عرفانی، مانعی که عاشق را از معشوق بازدارد و یا چیزی که انسان را از حق دور سازد – از میان برخیز : وجود مادّی خود را نابود کن , ...ادامه مطلب