بوَد آیا که دگرباره به شیراز رسم؟ / بارِ دیگر به مرادِ دلِ خود باز رسم؟بر سرِ مرقدِ سعدی که مقام سعد است / بسته دستِ ادب و، جبهه قدمساز رسم؟همّت از تربتِ حافظ طلبم، وز مددش / مستِ مستانه به خلوتگهِ اعزاز رسم.( ملکالشعرا بهار ) بخوانید, ...ادامه مطلب
پای تویی، دست تویی، هستیِ هر هست تویی / بلبلِ سرمست تویی، جانبِ گلزار بیاای ز نظر گشته نهان، ای همه را جان و جهان / بارِ دگر رقصکنان بیدل و دستار بیاروشنیِ روز تویی، شادیِ غمسوز تویی / ماهِ شبافروز تویی، ابرِ شکربار بیاای دلِ آواره بیا، وی جگرِ پاره بیا / ور رهِ در بسته بوَد از رهِ دیوار بیا.( غزلیّات مولوی ) بخوانید, ...ادامه مطلب
آخر این عمرِ گرامیست که برمیگذرد / وعده تا کی؟ نه دگربار جوان خواهم گشت . ( امیرخسرو دهلوی ), ...ادامه مطلب
گویند صبر کن که تو را صبر بر دهد / آری دهد ولیک به عمرِ دگر دهد من عمرِ خویشتن به صبوری گذاشتم / عمرِ دگر بباید تا صبر بر دهد ( دقیقی ), ...ادامه مطلب
نغزدرختی و بهارت خوشست / ای خُنُک آن را که تو بر میدهیچونکه نهای ضامنِ یکروزه عمر / وعده چرا سالِ دگر میدهی ( غزلیّات نظامی ), ...ادامه مطلب
گر بوَد عمر، به میخانه رسَم بارِ دگر / بهجز از خدمتِ رندان نکنم کارِ دگر خرّم آن روز که با دیدۀ گریان بروم / تا زنم آب، درِ میکده یک بارِ دگر معرفت نیست در این قوم، خدا را سببی / تا بَرم گوهرِ خود را به خریدارِ دگر یار اگر رفت و حقِ صحبتِ دیرین نشِناخت / حاشَ لِلَّه که روم من ز پیِ یارِ دگر گر مساعد شودم دایرۀ چرخِ کبود / هم به دست آورمش باز به پرگارِ دگر عافیت میطلبد خاطرم، ار بگذارند / غمزۀ شوخش و آن طُرّۀ طَرّارِ دگر رازِ سربستۀ ما بین، که به دستان گفتند / هر زمان با دف و نی، بر سرِ بازارِ دگر هر دَم از درد بنالم، که فلک هر ساعت / کُندم قصدِ دلِ ریش، به آزارِ دگر باز گویم نه در این واقعه حافظ تنهاست / غرقه گشتند در این بادیه بسیارِ دگر ( غزلیّات حافظ ) در بیت سوم : گوهر : استعاره از,غزلیّات ...ادامه مطلب