گفت ای موسی ز من میجو پناه / با دهانی که نکردی تو گناهگفت موسی من ندارم آن دهان / گفت ما را از دهانِ غیر خواناز دهانِ غیر کی کردی گناه؟ / از دهانِ غیر برخوان کای الهآنچنان کن که دهانها مر تو را / در شب و در روزها آرد دعا ( مثنوی مولوی ) بخوانید, ...ادامه مطلب
میتوان رشتۀ این چنگ گسستمیتوان کاسۀ آن تار شکستمیتوان فرمان داد:های، ای طبلِ گران، زین پس خاموش بمانبه چکاوک امّانتوان گفت: مخوان ( فریدون مشیری ) بخوانید, ...ادامه مطلب
عمری گذشت و هیچ به فرمان نمیشوی / زین کردهای خویش پشیمان نمیشویقرآن کلامِ اوست، بخوانی و بشنوی / لیکن چه سود؟ پیروِ قرآن نمیشویدُرّ بایدت همی و به دریا نمیروی / گُل بایدت همی به گلستان نمیشوی ( غ, ...ادامه مطلب
هرگز پرِ طاووس کسی گفت که زشت است؟ / یا دیو کسی گفت که رضوانِ بهشت است؟نیکی و بدی در گهرِ خلق سرشتهست / از نامه نخوانند, مگر آنچه نوشتهست ( قطعات, سعدی ), ...ادامه مطلب
من که قولِ ناصحان را خواندمی قولِ رَباب / گوشمالی دیدم از هجران، که اینم پند، بس عشقبازی کارِ بازی نیست ای دل، سر بباز / زآنکه گویِ عشق نتوان زد به چوگانِ هوس ( غزلیّات حافظ ) در بیت اول : قول (اوّل) : سخن و گفتار – قول (دوم) : ترانه و تصنیف و آواز – رباب : تنبور، از سازهای زهی شبیه تار – گوشمال : کوک نمودن آلات زهی موسیقی به طریق مرسوم؛ یعنی پیچاندن گوشیهای ساز که آن عمل را به کنایت، گوشمال یا گوشمالی گفتهاند و گاهی از آن ایهامی منظور نمودهاند برای تأدیب ساز از راه گوشمالی – گوشمالی : تنبیه و مجازات و در اصطلاح موسیقی که در اینجا مراد نیست، با رباب و قول ایهام تناسب است در بیت دوم : گوی : توپ و گلولهای چوبی که در بازی چوگان از آن استفاده میشود – چوگان : چوبی با دستۀ راست و باریک و سر کج که با آن در چوگانبازی، گوی را میزنند – عشق به گوی و هوس به چوگان مانند شده است , ...ادامه مطلب
در نظربازیِ ما بیخبران حیرانند / من چنینم که نمودم، دگر ایشان دانند عاقلان نقطۀ پرگارِ وجودند، ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند جلوهگاهِ رخِ او دیدۀ من تنها نیست / ماه و خورشید، همین آینه میگردانند مفلسانیم و هوایِ می و مطرب داریم / آه اگر خرقۀ پشمین به گرو نستانند لافِ عشق و گِله از یار؟ زهی لافِ دروغ ! / عشقبازانِ چنین، مستحقِ هجرانند مگرم چشمِ سیاهِ تو بیاموزد کار / ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند زاهد ار رندیِ حافظ نکند فهم، چه شد / دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند ( غزلیّات حافظ ) غزل کامل و توضیحات آن در کتاب "شاخ نبات حافظ" نوشته دکتر برزگر خالقی ,زاهد,رندیِ,حافظ,نکند,فهم،,دیو,بگریزد,قوم,قرآن,خوانند,غزلیّات,حافظ ...ادامه مطلب
رویِ تو کس ندید و، هزارت رقیب هست / در غنچهای هنوز و، صدت عندلیب هست عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد ؟ / ای خواجه، درد نیست، وگرنه طبیب هست ( غزلیّات حافظ ),عاشق که شدی,عاشق که شد که یار,عاشق که شدی خطا نباید بکنی,عاشق که شدی معین,عاشق که شدم,عاشق که شدی الست را میفهمی,عاشق که شدی لالایی خواندن,عاشق که شدی مواظب خودت باش,عاشق كه شدي,که عاشق شدن قبل ویرونیه ...ادامه مطلب