بخشی از قصیده بهار در سال 1296 در رابطه با حریقی که شبانه در آمل افتاد و نیمی از شهر بسوخت.خاکِ آمل شده در زیرِ پیِ آتش، طی / ای مسلمانان، آبی بفشانید به ویاین همان خطّۀ نامیست که از عهدِ قدیم / دورها کرده به امنیت و آسایش طییادگاری ز بهشت است به آب و به هوا / پر گل و سبزه بهاری است به تمّوز و به دیآتشی جَست و از آن شهر یکی نیمه بسوخت / همچو برقی که درافتد به یکی تودۀ نینیمشب، آتشِ کین، عیش و تنآسانیِ شهر / خورد و، کرد از پسِ آن، فقر و پریشانی قی.( ملکالشعرا بهار ) بخوانید, ...ادامه مطلب
نورِ دل و روشنیِ سینه کو؟ / راحت و آسایشِ پارینه کو؟مردمِ پرورده، به جان پرورند / گر هنری در طرَفی بنگرندخاکِ زمین جز به هنر پاک نیست / وین هنر امروز درین خاک نیستگر هنری سر ز میان برزند / بیهنری دست, ...ادامه مطلب
دلا، ز رنجِ حسودان مرنج و واثق باش / که بد به خاطر امّیدوارِ ما نرسد چنان بِزی، که اگر خاکِ ره شوی، کس را / غبارِ خاطری از رهگذارِ ما نرسد ( غزلیّات حافظ ) در بیت دوم : خاک راه شدن : کنایه از مردن و به خاک تبدیل شدن - غبار خاطر : استعاره از آزردگی و پریشانی دل - رهگذر ما : راه عبوری که ما در آنجا مرده ایم و به خاک بدل گشته ایم، راهی که تربت و قبر ما در آن واقع است , ...ادامه مطلب