خبر داری ای استخوانیقفس / که جان تو مرغیست نامش نَفَس ؟چو مرغ از قفس رفت و بگسست قید / دگر ره نگردد به سعی تو صید نگه دار فرصت که عالم دمیست / دَمی پیشِ دانا به از عالَمیست برفتند و هرکس درود آنچه کِشت / نمانَد به جز نام نیکو و زشت چرا دل بر این کاروانگه نهیم ؟ / که یاران برفتند و ما بر رهیم پس از ما همین گل دهد بوستان / نشینند با یکدگر دوستان دل اندر دلآرام دنیا مبند / که ننشست با کس که دل ب,برفتند,نمانَد,بوستان ...ادامه مطلب