ORezaO

متن مرتبط با «عزیزی» در سایت ORezaO نوشته شده است

عزیزی و خواری، تو بخشی و بس / عزیز تو، خواری نبیند ز کس - بوستان سعدی

  • به فصل خزان در، نبینی درخت / که بی‌برگ ماند ز سرمای سخت ؟برآرد تهی، دست‌های نیاز / ز رحمت نگردد تهیدست باز مپندار از آن در که هرگز نبست / که نومید گردد برآورده دست قضا، خلعتی نامدارش دهد / قَدَر، میوه در آستینش نهد همه طاعت آرند و مسکین نیاز / بیا تا به درگاه مسکین‌نواز چو شاخ برهنه برآریم دست / که بی‌برگ ازین بیش نتوان نشست خداوندگارا، نظر کن به جود / که جرم آمد از بندگان در وجود عزیزی و خواری، ت,عزیزی,خواری،,خواری,نبیند,بوستان ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها